@******دخترونه******@
زندگی با محبت...همین!
قالب وبلاگ

مهم ترین  عاملی که باعث تفاوت در افراد می شود، هوش است   در واقع هوش در مغز انسان جایگاه مشخصی دارد و حاصل      واکنش عمومی سلولها و مراکز مغز است. بطور کلی در نیمکره چپ مغز فرآیندهای تفکرات منطقی را می توان یافت و جایگاه عشق و احساس عاطفی در سمت راست مغز است. یک فرد می تواند هم کودن و هم زیرک باشد؛ تنها به این دلیل که یک سمت مغز وی از سمت دیگر رشد بیشتری کرده است. کما این که افرادی واقعا" برجسته اند که می توانند فرآیندهای اثربخش نیمکره راست را با فرآیندهای اثربخش نیمکره چپ در هم آمیزند.

حال سوالی که سال هاست ذهن بسیاری از دانشمندان و حتی خود ما و احتمالا" نسل های گذشته ما را به خود اختصاص داده، این است که آیا مردان از زنان باهوشترند؟ علت تفاوت درعملکرد مغزی زنان و مردان در چیست؟ چرا در بسیاری موارد، مردان حتی در زمینه های خاص از زنان بهتر و کارآمدتر عمل می کنند؟ اگر علاقه مندید پاسخی برای این سئوالات بیابید، آنچه در ادامه این مقاله می آید بخوانید. پیشاپیش بر این نکته تاکید می کنیم که گرچه نتایج مطالعات و تحقیقات انجام شده تاکنون به تفاوتهای مغزی میان زنان و مردان اشاره می کنند، ولیکن به هیچ وجه موید این مساله نیستند که مردان باهوش تر از زنان هستند.  

****

مطالعات علمی در مورد تفاوت توانایی های ذهنی میان مردان و زنان حداقل به اواسط قرن نوزدهم برمی گردد؛ زمانی که مساله حق رای زنان در بعضی کشورها مطرح شد. برای مثال: در انگلستان دوره ملکه ویکتوریا، فلسفه پردازی بنام جان استوارت میل بیان کرد که هیچ اختلافی بین مردان و زنان نیست. در حالی که چارلز داروین در کتاب " نسل بشر" معتقد است زنان به واسطه طبیعتشان نسبت به توانایی های ذهنی ضعیف تر هستند.

البته بسیاری از نظریات اولیه بر اساس روایات بودند. به هر حال بسیاری از دانشمندان چون، پل بروکا سعی کردند از اشکال مختلف اندام سنجی بخصوص مقایسه روان شناسی در اواخر قرن نوزدهم و ظهور آزمون های هوش در اوایل قرن بیستم، تلاش های بیشتری توسط دانشمندان مختلف برای اندازه گیری و آزمون تفاوت های ذهنی میان مردان و زنان انجام گرفت. حتی یکی از اندیشمندان برجسته زن معتقد است زنان به علت آنکه محدود به وظایفی چون بچه داری و خانه داری هستند، امکان درک تمام     توانایی های خود را ندارند.  

تفاوت در عملکرد مغزی :

دانشمندان می گویند حتی در حالت استراحت و بدون عامل محرک، بخش مهمی از مغز زنان و مردان بطور متفاوت از هم رفتار می کنند. تلقی دانشمندان آن است که مغز زنان و مردان در مراحل آغاز شکل گیری جنین در رحم شبیه یکدیگر است، اما بتدریج تا زمان بزرگسالی و بلوغ تفاوت های آنها آشکار می شود. در این زمینه احتمالا" تفاوت در شمار و تعداد سلولهای عصبی نقش بازی می کنند. دانستن این تفاوت می تواند در نحوه برخورد ما با طرف مقابل مان موثر باشد و از بعضی واکنش های شرطی شده در برابر زنان یا مردان جلوگیری کند.

تفاوت های ساختمانی مغز مرد و زن :

پژوهشگران عصب شناسی، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام. آر.آی گذارده و واکنش های مغز آنها را مورد تحقیق قرار داده اند. در مغز زنان اتصال ها و ارتباط های بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود دارد که به آنها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف دیگر در مردان ارتباط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را می دهد تا مهارت بیشتری در استدلاهای انتزاعی و هوش دیداری، فضایی داشته باشند.

درخصوص وظایفی که توانایی جسمی می طلبند، مثل نقشه خوانی و تمرکز، مغز مردان بهتر عمل می کند. مغز مردها تخصصی تر است. این صرفا" به این معناست که تقسیم کار در آن صورت گرفته است.

بعبارت دیگر، نیمکره راست مغز مردها با عملکردهای بینایی و فضایی سروکار دارد؛ فعالیت هایی نظیر کسب مهارت های فیزیکی، تطابق های چشمی و ماهیچه ای، در حالی که نیمکره چپ به مهارت های گفتاری و شناختی اختصاص یافته است؛ مهارت هایی نظیر بیان احساسات و درک مسائل، انتزاعی است. از طرفی، مغز زن ها " عمومی تر " است. به این معنا که هر دو نیمکره راست و چپ مغز زن ها با هم روی مشکلات کار کرده و هر دو عملکردهای مشابه دارند و تقسیم کار بین آنها صورت نگرفته است. درست به همین دلیل است که بعضی ازمردم احساس می کنند مردها در مقایسه با زن ها از سرعت تصمیم گیری و قابلیت درک بیشتر برخوردار هستند. از جنبه دیگر اگر یکی از نیمکره های مغز زنی آسیب ببیند، نیمکره دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیت های نیمکره تخریب شده است، می تواند مسوولیت تمامی کارها و عملکردهای زندگی او را به عهده بگیرد؛ اما نظیر این حالت در خصوص مردان صادق نیست. چنانچه نیمکره چپ مغز مردی به واسطه سکته مغزی آسیب ببیند، این امکان وجود دارد که توانایی تکلم را از دست بدهد. چرا که نیمکره راست مغز آنان، تنها می تواند عملکردهای بینایی و فضایی را سازمان دهی کند. قابل ذکر است میزان سلول های مغز مردان 4 درصد بیشتر از زن هاست و مغز آنان 100 گرم سنگین تر است.

مقایسه اندازه مغز دو جنس :

در سال 1861 محققی مغز 432 انسان را آزمایش کرد و دریافت که مغز مردها  وزن متوسطی معادل 1325 گرم دارد، در حالی که وزن متوسط مغز زن ها برابر 1144 گرم است. یک مطالعه مربوط به سال 1992 روی 6325 پرسنل نظامی بیانگر آن است که مغز مردها حجم متوسطی برابر 1442 سانتی متر مکعب داشته، در حالی که حجم متوسط مغز زن ها 1332 سانتی متر مکعب است. البته این اختلاف اگر با ابعاد اندازه گیری شده بدن چون ارتفاع و سطح بدن اصلاح شود؛ کاهش می یابد ولی همچنان باقی است.

در سال 2005 نیز گزارشی نشان می دهد که زنان در مقایسه با مردان دارای ماده سفید بیشتر و ماده خاکستری کمتری در نواحی مربوط به هوش در مغز هستند. نقشه برداری از مغز نشان داده که ماده خاکستری مربوط به هوش عمومی در مردان بیش از 6 برابر زنان است و در عوض مغز زنان دارای ماده سفیدی است که میزانش، نزدیک به 10 برابر مردان هستند. ماده خاکستری برای پردازش اطلاعات به کار می رود، در حالی که ماه سفید شامل ارتباطات بین مراکز پردازش می شود. این گزارش تاکید می کند سطح نواحی مرتبط با IQ نیز بین دو جنس متفاوت است. بطور خلاصه مردان و زنان بطور واضح دارای نتایج IQ  مشابهی با نواحی مغز متفاوت هستند.

هر چند زنان ممکن است دارای مغز کوچک تری نسبت به مردان باشند، ولی دانسیته عصبی بیشتری در ناحیه قدامی مغز آنها نشان داده شده است که این در برگیرنده اعمالی چون برنامه ریزی، قضاوت و زبان می شود، در حالی که مردان دارای حجم ماده خاکستری بیشتری در قسمت قدامی مغز هستند.

بالاترین ضریب هوشی، متعلق به یک زن :

زمانی که در سال 1940 آزمون استنفورد- بینت منتشر شد، آزمون های اولیه، متوسط IQ بالاتری را برای زنان نشان می دادند، بنابراین آزمونها به گونه ای تنظیم شدند که نتایج مشابهی برای متوسط زنان و مردان نمایش دهند.

با این حال مطالعات انجام شده طی قرن بیستم نشان داد تفاوتی درهوش کلی بین دو جنس وجود ندارد. کما این که مطالعات نشان داد مردان بطور متوسط 4/8 امتیاز در IQ بالاتر و زنان بطور متوسط 5/7 امتیار در حافظه بالاتر هستند.

جالب است این را بدانید که بالاترین ضریب هوشی که تا به حال در میان انسانها ثابت شده، مربوط به یک زن نویسنده است.

دو نیمکره مغز انسان توسط یک تونل، به یکدیگر متصل می شوند. حجم ترافیک میان این دو نیمکره در مورد مردان به مراتب از زنان کمتر بوده و اساسا" ارتباط میان این دو بخش مغز در میان زنان به همین دلیل تنگاتنگ تر از مردان است. به این ترتیب زنان اطلاعات محیطی را به مراتب آسانتر از مردان، گردآوری و تحلیل و پردازش می کنند. بدین علت زنان بهتر از مردان می توانند به چند کار در آن واحد بپردازند. درست برعکس، مردان متمایلند کارها رابه طور ردیف شده، پشت سرهم، آن هم دقیقا" یکی پس از دیگری، انجام دهند. پیچیدگی پردازش موازی داده ها و اطلاعات در مغز زنان، آنها را به مراتب پیچیده تر می کند. این در حالی است که رفتار مردان ماشینی تر به نظر می رسد.

برای مردان تغییر سریع، مشکل است:

آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا مردها در پایان روز به وقت بیشتری احتیاج دارند تا پس از کار به خود استراحت دهند؟ چنانچه مغز آنها به مدت 8 ساعت روی فعالیت های مغز راست تمرکز کرده باشد، اکثرشان براحتی قادر نخواهند بود به وضعیتی احساسی و ابرازگر برسند. این تفاوت ها، علت این که چرا مردها بسختی می توانند از تعقل و عقلانیت به یک باره به سمت احساسات و عواطف تغییر موضع بدهند را توضیح می دهد.

مغز یک مرد در مقایسه با مغز یک زن، مدت زمان بیشتری احتیاج دارد تا تغییر وضعیت بدهد. بنابراین هنگامی که خانم ها با همسرشان مشغول گفتگو در باره مسائل مادی و اقتصادی هستند یا درگیر مکالمه ای روشنفکرانه هستند و ناگهان بخواهند از احساساتشان صحبت کنند، احتمالا" می بینند که همسرشان حوصله این کار را ندارد؛ زیرا به همان سرعت آنها نمی توانند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر جهت بدهند.

مردان در ریاضیات قوی ترند:

تحقیقات انجام شده تفاوت هایی را در توزیع مهارت های شناختی بین مرد و زن نشان می دهد. این تحقیقات بر پایه آزمایش هایی قابل شناخت است که به اشکال مختلف و شامل آزمون های کتبی مانند SAT هستند. این تحقیقات علاوه بر تفاوت در مهارت های خاص بر تفاوت در توانایی های شناخت عمومی که اغلب تحت عنوان میزان g  شناخته می شود نیز تکیه دارد. آزمون های IQ که مخصوصا" برای اندازه گیری توانایی شناختی طراحی شده است. معمولا" توانایی های متعددی را مورد بررسی قرار داده و نمره های IQ  بعنوان اندازه g بکار می رود.

همچنین آزمون SAT یک آزمون داوطلبانه و استاندارد شده تلقی میشود  که بین داوطلبان ورود به بسیاری از دانشگاههای آمریکا برگزار می شود. این آزمون ها زیر نظر خدمات آزمایش تحصیلی انجام می شود و جنس آزمایش شدگان را نیز حفظ کرده و نتایج SAT بر اساس جنس منتشر میشود. در سال 2001، مردان در بخش شفاهی امتیاز 509 از 800 را آورده؛ در حالی که زنان امتیاز 502 از 800 را در این آزمون بدست آورده اند.

به هر حال اختلاف در بخش ریاضی کاملا" مشخص تر و ثابت تر است. مردان 533 امتیاز و زنان 498 امتیاز کسب کرده اند. این اختلاف سال به سال بیشتر نموده پیدا می کند. در واقع بررسی ملی پیشرفت تحصیلی، که آزمون استاندارد دیگری در آمریکاست، مردان را در ریاضیات کمی بالاتر از زنان می داند.

مطالعات محققان نشان می دهد مردان 17 تا 18 ساله بطور متوسط 63/3 امتیاز iQ بالاتر از رقیب زن خود به دست آورده اند. آنها همچنین نوشته اند اختلاف g  بین زنان و مردان در سراسر نتایج در هر تراز اجتماعی اقتصادی و در مجموعه های مختلف نژادی مشهود است.

مردها هم به اندازه زن ها پرحرفند:

بر اساس یافته های جدید و برخلاف تحقیقات در گذشته که می گفتند. زنها 3 برابر مردها حرف می زنند، مشخص شده است مردها به اندازه زنها پرحرف هستند.

پژوهشگران با انجام تحقیقی دریافتند تعداد کلماتی که بین جنس مرد به کار می رود، تقریبا" به اندازه جنس زن است و اختلاف در حد چند کلمه بیشتر نیست.

در همین زمینه کارشناسان روابط اجتماعی معتقدند درونگرایی و برونگرایی در پرحرفی و کم حرفی فرد موثر است. حتی جالب است بدانید در حالی که زن ها  بطور میانگین روزی 16215 کلمه بر زبان می آورند. روزی 15669 کلمه از دهان مردان خارج می شود.

آیا رنگین پوستان کم هوشترند؟

گذشته از بحث ها بر سر تفاوت ضریب هوشی بین زن و مرد، جدال اندیشمندان و متخصصان از چند سال پیش بر تفاوت هوشی بین نژاد انسانها متمرکز است.

حال سوالی که در اینجا مطرح است آن که تاثیر 2 عامل ژن و محیط زندگی روی ضریب هوشی چقدر است؟ فقط در صورتی می توان از اختلاف نژاد صحبت کرد که ژن ها را عامل اصلی هوش در نظر بگیریم؛ در حالی که بسیاری از محققان معتقدند محیط و ژن، هر کدام به نسبت 50 درصد روی هوش موثرند. بعلاوه یک دلیل اختلاف میان نژادها نوع تستی است که با آن مقدار ضریب هوشی تعیین می شود. کما این که اگر عامل فرهنگ از تستهای هوشی حذف شود، اختلاف IQ بین نژادها از بین خواهد رفت.

در آمریکا رنگین پوستان و سفیدپوستان در یکجا با هم زندگی می کنند؛ ولی در آنجا هم فرهنگ و هم محیط زندگی کاملا" متفاوت است. سیاهان درآمد کمتری نسبت به سفیدپوستان دارند؛ در مدارس بدتر تحصیل میکنند و این موضوعات روی iQ سیاهان تاثیر منفی می گذارد.

مطالعات دیگر نشان می دهد سیاهان شمال آمریکا دارای ضریب هوشی بالاتری از سیاهان ساکن جنوب کشور هستند، زیرا در جنوب نژاد پرستی قوی تر است. مساله تفاوت هوش بین رنگین پوستان و سفیدپوستان تحت تاثیر ایده نژادپرستی قرار می گیرد. بعلت ناشناخته های فراوان در این زمینه، در خصوص امکان اختلاف iQ باید خیلی با احتیاط برخورد کرد.

تفاوت میان هوش منطقی و هوش هیجانی:

جالب است در اینجا به تفاوت هوش منطقی و عاطفی نیز اشاره کنیم. این دو هوش ضد یکدیگر نیستند؛ بلکه فقط با هم تفاوت دارند. هوش هیجانی توانایی ادراک دقیق و ارزیابی محسوب می شود.

روان شناسان با استفاده از معیاری که کاملا" شبیه هوشیاری عاطفی است، به مقایسه افرادی که دارای بهره هوشی بالا و افرادی که دارای استعدادهای عاطفی پرقدرتی هستند، پرداخته و تفاوت های آنها را مورد بررسی قرار داده است.

این مساله در خصوص زنان و مردان کمی تفاوت دارد. مردانی که دارای بهره هوشی بالایی هستند، از روی علایق و توانایی های گسترده عقلانی شان مورد شناسایی قرار می گیرند. بر عکس مردهایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستن. از نظر اجتماعی ظرفیت چشمگیری برای تعهد نسبت به مردم یا اهداف خود و پذیرش مسوولیت دارند.

زن هایی که فقط از بهره هوشی بالا برخوردار هستند، در بیان موضوعات عقلانی ارزشمند و اندیشه های خود اعتماد به نفس کافی دارند. در عین حال زن هایی که از نظر هوش عاطفی قوی اند، احساسات خود را به طور مستقیم بیان می کنند و راجع به خود مثبت اندیش هستند. زندگی برای آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود آدم هایی اجتماعی و گروه گرا هستند. همچنین آنها احساسات خود را به گونه ای مناسب ابراز می کنند و بخوبی از عهده فشارهای روانی برمی آیند.

بنابراین اگر چه تفاوت های مغزی مشهودی بین دو جنس زن و مرد به اثبات رسیده اند اما بر اساس آنها نمی توان برای جنس خاصی برتری هوشی قائل شد.

شناخت صحیح و درک زن ها
به گفته ی روان شناسان، اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود. این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت صحیح و عدم درک روحیه ی لطیف زن هاست و آن ها را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم:


هفت باور نادرست مردها درباره ی زن ها
1- زن ها سیری نا پذیرند

2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است

3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند

4- زن ها حسود هستند

5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند

6- زن هایی که قوی و توانا هستند، نیازی به مراقبت ندارند

7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند

 


باور غلط: زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته اند. این طبیعت زن است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز است.

زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت.

 


باور غلط: حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است. زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.

زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند.

 


باور غلط: زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.

واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.

یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.

اولویت اول یک زن در زندگی محبت است. اگر همسرش را ناراحت ببیند، دوست دارد به او کمک کند. اگر او را در مواجهه با مشکلی ببیند، می خواهد راه حلی ارایه کند، همه ی اینها به خاطر این است که همسرش را دوست دارد و به او عشق می ورزد.

 

باور غلط: زن ها حسود هستند
واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.

 


باور غلط: زن ها زیادی احساساتی هستند
یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.

بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.

مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.

بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.

 


باور غلط: زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند
اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.

واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود.

زن هایی بیش تر نیاز به توجه، حمایت و مراقبت دارند که از دیگران بیش تر حمایت و مراقبت می کنند.

 

باور غلط: زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
مردها اغلب به اشتباه، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند.

هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان خواهد داد.

آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.

زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند. تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد.

دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین***

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دخترونه و آدرس dokhtarone.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 68
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 8872
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1


بک لينک